پیش از این در بارهی دو مورد از اسباب خیر سخن گفتیم و اینک به ادامهی این موضوع میپردازیم.
3- عقل
در دین مبین اسلام عقل از جایگاه ویژهای برخوردار است. عقل یکی از ارزشمندترین مخلوقات خداست که پس از آفرینشش خداوند متعال آن را به عنوان محبوبترین مخلوقات خود و ملاک ثواب و عقاب معرّفی نمود. پس از خلقت عقل، خدای متعال با او سخن گفت و او را مورد خطاب خود قرار داد؛ امام باقر علیهالسّلام میفرمایند که خداوند متعال خطاب به عقل فرمود: «وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْكَ وَ لَا أَكْمَلْتُكَ إِلَّا فِيمَنْ أُحِبُّ أَمَا إِنِّي إِيَّاكَ آمُرُ وَ إِيَّاكَ أَنْهَى وَ إِيَّاكَ أُعَاقِبُ وَ إِيَّاكَ أُثِيبُ». به عزّت و جلالم قسم، آفریدهای را محبوب تر از تو نزد خودم نیافریدم و تو را کامل نمیگردانم مگر در کسانی که دوستشان دارم (و سزاوار آن هستند)، آگاه باش! من تو را مورد امر و نهی قرار داده و تو را عقاب مینمایم و ثواب میدهم.[1]
بهاندازهای عقل نزد خداوند مهمّ و تأثیرگذار است که امام کاظم علیهالسّلام آن را در کنار نام انبیاء و ائمّه علیهم السّلام ذکر نمودهاند و از آن به حجّت باطنی یاد کردهاند. آن حضرت در حدیثی خطاب به هشام بن حکم فرمودهاند: «يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ». ای هشام! همانا برای خداوند بر مردم دو حجّت است: یکی حجّت ظاهری و دیگری حجّت باطنی، امّا حجّت ظاهری پس رسولان و انبیاء و ائمّه علیهم السّلام هستند و امّا حجّت باطنی پس آن عقل است.[2]
بنا بر این همچنان که حجّت های ظاهری خداوند (چنان چه قبلاً بیان شد) منشأ خیر و برکت اند، عقل نیز به عنوان حجّت باطنی و مخلوقی که تحت راهنمایی وحی مایهی رشد و ثواب بشر میگردد، از خیرات بی نصیب نیست، چنان چه مولای متّقیان علی علیهالسّلام فرمودهاند: «الْعَقْلُ يَنْبُوعُ الْخَيْرِ». عقل سرچشمهی خیر است.[3] و به تعبیر دیگر عقل مانند مرکبی است که خداوند آن را برای نیل به خیرات برای انسان ها آفریدهاست. رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله میفرمایند: «إِنَّمَا يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ». تنها به وسیلهی عقل است که تمام خیرات حاصل میشود و کسی که عقل ندارد دین ندارد.[4]
یکی از معارفی که در آیات متعدّد و فراوان و روایات کثیر از آن بحث شده است، عقل است. به جرأت میتوان گفت موضوع «عقل» در اسلام جزء موضوعاتی است که بیش از خیلی از حقایق دیگر بدان پرداخته شده است. بحث کردن از عقل محتاج مجال وسیعی است که شاید بتوان ادّعا نمود، نیاز به تقریر چندین جلد کتاب دارد تا بهاندازهی کافی و وافی بتوان از آن سخن گفت.
4- علم
آیات و روایات زیادی به توضیح ماهیت علم، فضیلت آن و ثمرات فراوانش پرداخته و همچنین در قرآن و عترت، پیرامون عالمان و اوصاف والای آن ها به کرّات سخن گفته شده است. اسلام بیش از هر دین و آئین دیگری به علم بها داده و برای آن نقش کلیدی و تعیین کنندهای قائل است. در شریعت محمّدی و مکتب قرآن، علم نوری است که در دل های شایسته قرار میگیرد و با پرتوافکنی های خود، مسیر هدایت را برای صاحبانش روشن میسازد. لذا به واسطهی همین نقش اساسی و پُربرکتی که دارد، منشأ خیرات کثیر میگردد.
مردی از انصار خدمت رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمد و بهایشان عرضه داشت: ای رسول خدا! هر گاه جنازهای (برای تشییع) حاضر شد و مجلس عالِمی نیز (برای استفاده) اقامه گردید، کدام یک از این دو را دوست دارید که من شرکت کنم؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند: «إِنْ كَانَ لِلْجَنَازَةِ مَنْ يَتْبَعُهُا وَ يَدْفِنُهَا فَإِنَّ حُضُورَ مَجْلِسِ الْعَالِمِ أَفْضَلُ مِنْ حُضُورِ أَلْفِ جَنَازَةٍ وَ مِنْ عِيَادَةِ أَلْفِ مَرِيضٍ وَ مِنْ قِيَامِ أَلْفِ لَيْلَةٍ وَ مِنْ صِيَامِ أَلْفِ يَوْمٍ وَ مِنْ أَلْفِ دِرْهَمٍ يُتَصَدَّقُ بِهَا عَلَى الْمَسَاكِينِ وَ مِنْ أَلْفِ حِجَّةٍ سِوَى الْفَرِيضَةِ وَ مِنْ أَلْفِ غَزْوَةٍ سِوَى الْوَاجِبِ تَغْزُوهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِمَالِكَ وَ نَفْسِكَ وَ أَيْنَ تَقَعُ هَذِهِ الْمَشَاهِدُ مِنْ مَشْهَدِ عَالِمٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ يُطَاعُ بِالْعِلْمِ وَ يُعْبَدُ بِالْعِلْمِ وَ خَيْرُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مَعَ الْعِلْمِ وَ شَرُّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مَعَ الْجَهْلِ». اگر همراه جنازه کسانی هستند که او را تشییع نموده و دفن کنند پس حضور پیدا کردن در مجلس عالم افضل است از حضور یافتن در هزار تشییع جنازه و از عیادت کردن هزار مریض و از هزار جهاد به جز جهاد واجب، که در راه خدا با مال و جانت بجنگی، و کجا این موقعیّت ها با جایگاه عالِم قابل قیاس است؟! آیا نمیدانی که خداوند به وسیلهی علم اطاعت شده و به سبب علم عبادت میگردد و خیر دنیا و آخرت همراه علم است و شرّ دنیا و آخرت همراه جهل؟![5]
به واسطهی همین جایگاه مهّم و والاست که پیامبر رحمت صلوات الله علیه و آله فرمودهاند: «الْعِلْمُ رَأْسُ الْخَيْرِ كُلِّهِ وَ الْجَهْلُ رَأْسُ الشَّرِّ كُلِّهِ». علم سرآمد تمام خیرات است و جهل رأس تمام شرور و بدی ها.[6]
5- همّت و تلاش
در هر زمینهای که انسان بخواهد به موفّقیت برسد، باید همّت و تلاش داشته باشد، چنان چه قرآن کریم میفرماید: «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى». و اين كه براى انسان بهره اى جز سعى و كوشش او نيست.[7] در زمینهی کسب خیرات نیز تلاش و همّت نقش مهمّی را ایفا میکند. رسول خدا صلّی الله علیه و آله میفرمایند: «إنّما العلم بالتّعلّم و إنّما الحلم بالتّحلّم و من يتحرّ الخير يعطه و من يتّق الشّرّ يوقه». علم تنها با یادگیری، و حلم فقط با تمرین حلم به دست میآید و هر کس در طلب خیر تلاش کند، به او داده میشود و هر کس از بدی پرهیز نماید، از آن مصون خواهد ماند.[8]
6- توفیق الهی
پیش از این گفته شد که منبع تمام خیرات خداوند عزّ و جلّ است. اوست که از منبع فیضش خلائق را بهره مند میسازد و شایستگی و زمینهی نزول خیرات در هر فردی، بیش از آن که به همّت و تلاش او باز گردد، به لطف و عنایت حضرت حق ارتباط دارد که از آن تعبیر به «توفیق الهی» میشود. به بیان دیگر زمینه سازی خیر در هر شخصی با عنایت و امداد حضرت حق ممکن میگردد. مولا علی علیهالسّلام میفرمایند: «مَنْ وُفِّقَ أَحْسَنَ». هر کس توفیق یابد، نیکی میکند.[9] در دعاها و مناجات های اهل بیت علیهم السّلام نیز نشانه های این حقیقت فراوان به چشم میخورد. از باب نمونه به دو مورد اشاره میکنیم.
حضرت امام مجتبی علیهالسّلام در مناجات خود با پروردگار متعال چنین عرضه میدارند: «إِلَهِي مَنْ أَحْسَنَ فَبِرَحْمَتِكَ وَ مَنْ أَسَاءَ فَبِخَطِيئَتِهِ فَلَا الَّذِي أَحْسَنَ اسْتَغْنَى عَنْ رِفْدِكَ وَ مَعُونَتِكَ وَ لَا الَّذِي أَسَاءَ اسْتَبْدَلَ بِكَ وَ خَرَجَ مِنْ قُدْرَتِكَ». خدایا! هر کس نیکی میکند به سبب رحمت توست و هر که بدی میکند به خاطر خطای خودش است، پس نه آن که نیکی میکند از یاری و بخششت بی نیاز است و نه کسی که بدی مینماید، کسی را به جای تو دارد و از قدرتت خارج شده است.[10] همچنین امام صادق علیهالسّلام به خداوند عزّ و جلّ عرضه میدارند: «اللَّهُمَّ إِنِّي لَمْ أَعْمَلِ الْحَسَنَةَ حَتَّى أَعْطَيْتَنِيهَا وَ لَمْ أَعْمَلِ السَّيِّئَةَ إِلَّا بَعْدَ أَنْ زَيَّنَهَا لِيَ الشَّيْطَانُ الرَّجِيمُ». خدایا! به درستی که من کار نیکی انجام ندادم تا این که تو آن نیکی را به من عطا کردی و کار بدی نکردم مگر آن که شیطان رانده شده آن را برایم زینت داد.[11]
به همین دلیل در دعاهای اهل بیت علیهم السّلام نیز مشاهده میکنیم که از خداوند متعال با عبارت های مختلف تقاضای توفیق نمودهاند، مانند این دعا: «... وَ وَفِّقْنِي لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى مِنَ الْأَعْمَالِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الراحمینَ». و به من توفیق اعمالی را ده که دوست داری و مورد رضایت توست، به رحمتت ای مهربان ترین مهربانان.[12]
7- مجالست با اهل خیر
در تعالیم اسلامی برای هم نشین و رفیق اهمّیّت ویژهای در نظر گرفته شده است و دلیل آن، تأثیر فراوانی است که این رفاقت و همراهی در اشخاص از خود به جای میگذارد. امروزه این مهمّ بر کسی پوشیده نیست و بسیاری از افراد موفّق و یا شکست خورده، در بیان عوامل پیروزی و یا شکست خود، از دوست و هم نشین خوب یا بد سخن میگویند. امام جواد علیهالسّلام در رابطه با تأثیر مجالست با دیگران میفرمایند: «فَسَادُ الْأَخْلَاقِ بِمُعَاشَرَةِ السُّفَهَاءِ وَ صَلَاحُ الْأَخْلَاقِ بِمُنَافَسَةِ الْعُقَلَاءِ». تباهی اخلاق به سبب معاشرت با افراد سفیه و بی خرد است و اصلاح و شایستگی اخلاق به واسطهی اُنس و رغبت به عقلا حاصل میشود.[13] از امیر المؤمنین علیهالسّلام روایت شده است: «احْذَرْ مُجَالَسَةَ قَرِينِ السَّوْءِ فَإِنَّهُ يُهْلِكُ مُقَارِبَهُ وَ يُرْدِي مُصَاحِبَهُ». از هم نشینی با همراه بد بپرهیز که او فرد نزدیکِ به خود را هلاک کرده و همراه خود را به نابودی میکشاند.[14] همچنین امام سجّاد علیهالسّلام فرمودهاند: «مُجَالَسَةُ الصَّالِحِينَ دَاعِيَةٌ إِلَى الصَّلَاحِ». هم نشینی با افراد صالح، دعوت کننده به سوی شایستگی است.[15] در ادبیات و اشعار شعرای نامدار نیز این حقیقت در قالب نثرهای زیبا و اشعار به یادماندنی بیان گردیده است، از جمله سعدی سروده است:
گِلی خوشبوی در حمام، روزی/ رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری؟/ که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم/ ولیکن مدّتی با گُل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد/ وگرنه من همان خاکم که هستم
روایات باب مجالست و دوستی آن قدر فراوان است که مُستند به آن ها کتب متعدّد و مفصّلی به رشتهی تحریر درآمده است. بدیهی است که مجالست با اهل خیر نیز تأثیر بسزایی در انسان خواهد گذاشت، مولا علی علیهالسّلام میفرمایند: «لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى لِخَيْرٍ وَ أَنْجَى مِنْ شَرٍّ مِنْ صُحْبَةِ الْأَخْيَارِ». هیچ چیز بیش از همراهی با اهل خیر، دعوت کنندهی به خیر و نجات دهندهی از شرّ نیست.[16] همچنین در جای دیگر فرمودهاند: «قَارِنْ أَهْلَ الْخَيْرِ تَكُنْ مِنْهُمْ وَ بَايِنْ أَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ». با اهل خیر هم نشین باش تا یکی از ایشان شوی و از اهل شرّ فاصله بگیر تا از ایشان نباشی.[17]
همنشین تو از تو بِه باید/ تا تو را عقل و دین بیفزاید
خودآزمایی
1- دو مورد از اسباب خیر را نام برده و توضیح دهید؟
2- روایتی در باب مجالست با اهل خیر بنویسید؟
پینوشتها
[1] الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص 10.
[2] همان ص 16.
[3] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 19.
[4] تحف العقول ص 54.
[5] روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ج 1 ص 12.
[6] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج 74 ص 175.
[7] سوره نجم/ آیه 39 (ترجمه مکارم).
[8] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلّى الله عليه و آله) ص 344.
[9] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 428.
[10] مهج الدعوات و منهج العبادات ص 144.
[11] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج 1 ص 51.
[12] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج 2 ص 497.
[13] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج 2 ص 349.
[14] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 103.
[15] الكافي (ط - الإسلامية) ج 1 ص 20.
[16] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص 414.
[17] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص 369.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده